۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

دشمنی دیرینه

در تاریخ میخواندیم که همیشه یکی از پادشاهان و فرمانروایان یونانی یا رومی یا تازی یا ترک و.... پس از پیروزی بر دشمنان خویش در شهرهایی که به زور میگرفتند آتش می گشودند ماننند اسکندر یا اندام دشمنان خویش را با دستان خودشان بیرون می کشیدند و یا اگر بسیار بخشنده و مهربان بودند فرمان روای شکست خورده و همراهان و سپاهیانش را سال های سال به گناه تسلیم نشدن و جنگیدن در بند و زندانی می ساختند و پس از چندی نیز آشتی میکردند و این آزار و شکنجه ها برای چندین دهه پایان می رسید که انگیزه همه آن ها نیز کینه توزی بود ! ( و این تنها ایرانیان بودند که به بخشیدن دشمن و خودداری از آزار ایشان خود داری میکردند)

همچنین خوندیم که گروهی از سرمایه داران تازی یا نژادپرستان یهودی و اروپایی به کار زشت و ناپسند برده داری میپرداختند ولی همانها نیز تنها به یک روش به بهره کشی بردگان میپرداختند و آن نیز بیگاری کشیدن برای انجام کارهایشان بود و به برده ها آزاری جز نداشتن آزادی و بیگاری کشیدن نمی رسید.(و این تنها ایرانیان بودند که هرگز حتا به برده داری نیاندیشیدند)

اکنون این پرسش پیش می آید که چهارپایان و پرندگان و جنبندگان و .... چه آزار و بدی و دشمنیشان به ما رسیده که به روش های گوناگون و زننده به هیچ بهایی دست از آزار و کشتارشان بر نمیداریم!؟!

از سلاخی کردنشان در نوزادی و جوانی در پیش چشم خانواده شان گرفته تا به تیر داغ در خاک و خون انداختنشان در دشت و جنگل برای خوشایند انگیز های خودمان (که برخاسته از بیماری روانی سادیسم می باشد) تا آزمایش های درد آور و شکنجه گونه ای که در آزمایش گاه های گوناگون روی حیوان هایی مانند گربه و خرگوش و کبوتر و ... انجام می گیرد و یا زندانی ساختن همیشگی پرندگان به گناه زیبایی و داشتن صدای خوب در بازداشتگاهی ساخته شده از میله های آهنی با اندکی آب و دانه بدون داشتن توان پرواز ! آن هم تا هنگام مرگشان و یا زیر گرفتنشان با خودرو برای آنکه وانمود نماییم نشانه گیری خوبی در رانندگی داریم !!! تا ویران کردن خانه و کاشانه هایشان ... شورخبتانه روش های آزار دادن این دوستانمان به اندازه ای فراوان و گونه گون هست که هرچه نام میبریم باز کم است و چندی را جا می اندازیم . به راستی آیا دشمنی ما با این ها برای کشورگشایی هست؟؟؟ یا اینکه مانند جنگ های چلیپایی (صلیبی) بسیاری از اینها به کشتار ما انسان ها پرداخته اند چون دین دیگری داشتیم و امروز به بهانه های گوناگون از ایشان کین خواهی میکنیم و یا....!!! تاوان کدامین گناه و ستمشان را به ما پس میدهند؟

خوشبختانه در بسیاری ازکشورهای جهان یا قانونهای سختی همراه با پیگیری قانونی برای جلوگیری از آزار حیوان ها دارند (که نمونه اش زندانی شدن کسانی بود که در شهر پیش چشم همسایگان و رهگذران به آزار یا کشتن یک حیوان پرداخته بودند یا قانون جرم به شمار آوردن کشتار حیوان ها در آزمایشگاه دانشکده ها و ...) تا اندازه ای هرچند نا چیز جلوی این گونه رفتارهای نابخردانه را گرفته شده (و این تنها مردم ایران اند که وارونه گذشته خویش که سرشناس به مهربانی و بخشندگی در برابر دشمن و بالنده به اینکه تنها سپید پوستانی هستند که هرگز در اندیشه برده داری و بیگاری کشیدن نبودند امروز بدون نگرش به آموزه های دیرینه ی فرهنگی و سپارش های بزرگان دینی خویش هنوز در زمینه کشتار و آزار حیوانات به روش های گوناگون همراه با نوآوری پیش گام اند و از رساندن هیچ آزاری به این دوستان زبان بسته مان(حیوانات) هیچ گونه کوتاهی ندارند)

۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

اشعه خورشید به هنگام تجزیه و انکسار، متعدد و چند رنگ می شود. اگر کسی این پرتوهای پس از تجزیه را بدون توجه به حقیقت موجود در آنها بررسی کند، شاید آنها را پدیده هایی کاملا مستقل و متفاوت بپندارد، اما منبع همه این رنگها یکی است.

به همین ترتیب ، اگر کسی بدون توجه به حقیقت ِ جان ، مردمان و جانوران و گیاهان را بررسی کند، ممکن است آنها را موجوداتی متفاوت، مستقل، و برتر و پست تر بپندارد.
.
منتها همه ما مدعی هستیم که از یک خدا یا یک حقیقت ساخته شده ایم، اگر چنین است تمام جانداران با هر صورت و شکل ظاهری که جلوه کنند ، اصولا باید یگانه و جلوه ای از همان حقیقت باشند!
در اینجا می خواهیم این اندیشه را از زبان یکی از بزرگترین عارفان ایران، یعنی بوسعید میهنه(ابوسعید ابولخیر) بررسی کنیم!
.
یگانگی و پیوند میان مردمان و جانوران در اندیشه بوسعید میهنه (ابوسعید ابولخیر) عارف بزرگ ایرانی :

-----------------------------------------------





یکی عـــابـــد گــذر می کرد نـــاگــاه -- بزد سنــگـی سگــی را بــر سر راه

چو زخم سنگ بر دست سگ افـتــاد -- سگ آمــد در خروش و در تـگ افتاد

بـه پیش بــوسعـیـد آمــد خروشـــان -- به خاک افتاد دل از کــیــنه جوشان

به عابد گفت شیخ، ای بی صفا مرد -- کسی بــا بــی زبانی این جـفا کرد؟

نمی دانی که بر که می زنی سنگ؟ -- تــو با او بــوده ای در اصل همــرنگ

نــه از یــک قالبی بــا او بــه هم تو ؟ -- چرا از خــویـش می داریش کــم تــو؟

که سگ گرچه به صورت ناپسند است -- ولیکن در صــفــت جــایش بلند است

چو سگ از قـالب قـدرت جدا نـیـست -- فزونی جستنت بر سگ روا نـیـست!



{ حکایتی از بوسعید میهنه ، به نقل از الهی نامه عطار نیشابوری }
.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به :
.. .. .. .. ..

۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

اشتاد



"درود می فرستیم به اشتاد راست ترین و اشتاد بالنده جهان و اشتاد پروراننده جهان و کلام راستین الهام شده و فزاینده جهان"

(اوستا - رشن یشت - بند پایانی )





جان در جهان ِ یگانه ، نیرویی یگانه است و باشندگان این جهان، هر یک به اندازه توان خود از جان ِ جهان برخوردار می شوند، و چون نیک بنگریم، در این همداد بزرگ، بهری که به مردمان رسیده است برترین بهره هاست، و نیروی ایشان با برخورداری از خرد، پذیرفتاری دانش و فرهنگ و رای، از همه جانداران گیتی برتر است.

تا اینجای داستان، هیچ مشکلی وجود ندارد، اما اگر مردمان، همه نیکیهای جهان را برای خود بخواهند، و در اندیشه دیگر جانداران گیتی نباشند، و به جهان و طبیعت، بی پروا باشند، راه خودکامگی و یا آنچه امروز دیکتاتوری اش می نامند، می پیمایند و دیر یا زود، از پیامد این خودخواهی ایشان، جهان آشفته می گردد و جانها تباه شده و به جان ِ ایشان نیز آسیب می رسد.

اگر انسان در این سالهای اخیر، این همه نسبت به طبیعت بی پروایی روا داشته، در مقابل بیماری های مهلکی مانند ایدز ، تب برفکی، آنفولانزای مرغی و خوکی، دشخواریهایی مانند گرم شدن زمین، آلودگی مرگبار هوا و آبها، و همچنین انواع نارسایی های قلبی را به عنوان نتیجه اعمالش دریافت کرده!


ریشه تمام این دشخواریها ، در خودخواهی انسانهاست. می گویند : خدا همه چیز را برای ما آفریده تا از آن لذت ببریم! راستش ما هم نمی گوییم انسان نباید لذت ببرد ، منتها ما می گوییم خدا همه چیز را برای همه کس و همه جانداران آفریده، نه همه چیز را برای انسان! مادامی که انسانها ، لذتشان را در رنج دیگران بجویند، همواره درد و رنج وجود خواهد داشت و یقینا این درد و رنجی که بر دیگران تحمیل می کنیم، پیش از همه ، دامان خودمان را می گیردلذت و خوشی حقیقی ، در بی آزاری و شادی همگان است! لذتی که بر پایه رنج دیگر جانداران حاصل شود ، ناپایدار و زودگذر خواهد بود و نتیجه اش جز وضع کنونی جهان ، نیست!


در این تارنگار ، تلاش می کنیم چنین جستارهایی را بر رسیم و نشان دهیم ، لذت و خوشی انسانها، نه در آزار دیگران ، بلکه در شاد کردن دیگران است. چه زیباست که جهان را مانند نیاکان ، زیبا ببینیم و به جای خودخواهی و خونریزی و آزار دادن دیگران، در اندیشه یاری رساندن به دیگران، نگاهبانی از نیروهای بنیادین طبیعت و شادی مردمان و جانوران و گیاهان، که همگی نشانه ای از فروغ بیکران ایزدی هستند، باشیم....!




روانت باد ویژه، جان و دل شاد - نگهدارت سروش و رشن و اشتاد